sykes–picot Agreement
قرارداد سایکس پیکو

Sykes-Picot Agreement

sykes–picot AgreementReviewed by روح الله تقی نژاد on May 9Rating: 4.5بمناسبت یکصدمین سالگرد قرارداد سایکس - پیکوبمناسبت یکصدمین سالگرد قرارداد سایکس - پیکو Sykes–Picot Agreement

بمناسبت یکصدمین سالگرد قرارداد سایکس – پیکو

روز ۱۶ می، که پشت سر گذاشتیم یکصدمین سالگرد قرارداد سایکس – پیکو (Sykes–Picot Agreement) بود.

این قرارداد چقدر مهم بود و چه پیامدهایی داشت؟
   به موجب این قرارداد، امپراطوری عثمانی و اصل خلافت اسلامی از بین رفت، منطقه خاورمیانه بدون توجه به قومیت ها و اقلیت ها تجزیه شد، حدود بیست کشور عربی بدون پشتوانه تاریخی و فرهنگی تشکیل شدند تا از ایجاد یک کشور بزرگ عربی – اسلامی جلوگیری گردد، کشوری بنام اسرائیل تشکیل شد و همه و همه سبب گردیدند تا بحرانی ترین و ناامن ترین منطقه دنیا در بیخ گوش ایران ما ایجاد شود و آینده تاریک و بی سر و سامان آن برای آینده هزاره سوم هم فراهم گردد.

   این قرارداد شوم چه بود، چگونه و چرا منعقد شد؟ مثل همیشه ناگزیر هستم زیادی بنویسم. هنوز عادت نکرده ام خلاصه و فشرده و گویا بنویسم. این سبک ادبیات مایه آزار من هم شده، اما … خوشحال خواهم شد درمورد بخش حساس و درخوری از تاریخ منطقه ای که ما ایرانیان در آن زیست می کنیم بنویسم و با من همداستان شوید.

   این قرارداد سرّی میان سرمارک سایکس (Sir Mark Sykes / نماینده بریتانیای کبیر / بنا به اعتراف یکی از دوستان کارمند صدا و سیما، در رسانه های ایران بدلیل بدنامی بریتانیا، از عنوان انگلستان استفاده می شود که مسلما واژه ای ناگویا و ناقص هست) و فرانسوا ژرژ پیکو (François Georges-Picot / نماینده دولت فرانسه / دایی والری ژیسکار دستن رئیس جمهوری اسبق فرانسه) در ۱۶ می ۱۹۱۶ منعقد گردید.

   برای بیان شرایط انعقاد این قرارداد می بایست به دوره جنگ جهانی اول (که در مغرب زمین با نام جنگ بزرگ نامور هست) برگردیم.
علت شروع جنگ جهانی، قتل ولیعهد اتریش (آرشیدوک فرانسوا فردیناند) و زنش در ۲۸ ژوئن سال ۱۹۱۴ درسارایوو بوسیله یک تروریست صرب (گاوریلوپرنیسیپ) بود.

   دولت اتریش – هنگری بوسیله وزیر خارجه خود اولتیماتومی در ده ماده تسلیم صربستان نمود ولی دولت صربستان ۲ ماده آرا نپذیرفت و در نتیجه دولت اتریش در ۲۸ ژوئیه به دولت صربستان اعلان جنگ نمود و در پیرو عمل اتریش، آلمان نیز به فرانسه و سپس به روسیه اعلان جنگ داد. دولت آلمان بیطرفی بلژیک را نقص کرد و وارد خاک آن کشور شد. در نتیجه دولت بریتانیا به این عمل آلمان اعتراض نموده و به آن کشور اعلان جنگ نمود.

   دولت عثمانی نیز در سال ۱۹۱۵ با متفقین وارد جنگ می‌شود. با موفقیت آلمان ها و نیز عثمانی ها در جنگ، انگلستان سریع وارد کار و حیله گردید. به باور کارشناسان اگر این حیله (سایکس – پیکو) انجام نمی گرفت و نیز اگر حیله دیگر وارد کردن یهویان با وعده بالفور و نیز حیله دیگر وارد کردن امریکایی های بدبخت (و واقعاَ بدبخت / چرا که با کنار گذاشتن دکترین قاره ای مونروئه وارد جنگی غیر میهنی شدند ولی با کشته های زیاد و سرمایه زیاد از دست داده حتی در کنفرانس های صلح پاریس هم شرکت داده نشدند و پرزیدنت ویلسون عمودی وارد پاریس میشود و پس از دق کردن افقی جسدش به امریکا برمیگردد!) اگر این چند حیله بزرگ انگلیسی ها نبود چه بسا و حتماً سرنوشت اروپا و دنیا گونه ای دیگر از این بود.

   نقشه انگلستان این بود که دولت عثمانی را از طریق کمک به شورش یا نهضت اعراب (انقلاب عربی) خلافت عثمانی ها را از داخل گرفتار و متلاشی کند تا بتواند از پیشروی آنها در جنگ جلوگیری کند، امنیت نقاط استراتژیک و بویژه راههای آبی مدیترانه به هندوستان را تأمین نماید و به گنج بزرگ نوپدید، نفت، استیلا یابد.
   به همین روی نقطه تمرکزشان برای تحریک نیروی عربی در برابر نیروی ترکان را بر روی شریف حسین (شریف مکه یا ملک حسین اول) که نماینده خلافت عثمانی برای حکومت مکه بود، متمرکز کرد. به همین منظور نامه نگاری ها و رایزنی ها و چانه زنی های زیادی را سال ۱۹۱۶ توسط سرهنری مک ماهون (کمیسر عالی انگلستان در قاهره) و شخص شریف حسین انجام شد. شریف حسین اما نظر تحریک آمیز آنها را برای شورش علیه امپراطوری نمی پذیرد با این بهانه که خلافت حدود پنج قرن دست عثمانی هاست و مایه قوت اسلام گردیدند و چندین قرن دستورات از باب عالی (اسلامبول) صادر می شود و لزومی برای شورش نیست. مک ماهون اما رایزنی ها و اصرار بسیار زیادی دارد با این مضمون که شما باید دارای استقلال شوید و خلافت بنا به اصل اساسی اسلام می بایست از آن قریش و اعراب باشد و نه از آن ترکان و ما از شما حمایت خواهیمکرد برای تاسیس یک حکومت بزرگ اسلامی که همه متصرفات و ملک عثمانی ها را شامل شود. این رایزنی ها و چانه زنی ها را متمرکز کرده بودند بر روی سومین پسر شریک حسین بنام فیصل (سه پسر دیگر شریف حسین همانند پدر سواد و بینش زیادی نداشتند!) و در نهایت آنها را تحریک کرده، بغض اعراب علیه بریتانیا را سرازیر و کج کردند علیه ترکهای عثمانی.

   مکر انگلیسی ها جواب داد و در نهایت شریف حسین و فیصل را طمع امپراطوری بزرگ و خلافت بزرگ اسلامی – عربی وادار به شورش و انقلاب علیه ترکان عثمانی کردو شریف حسین بر ضد عثمانی ها فتوای جهاد صادر کرد! (همانند فتوای پیشین خلیفه عثمانی بر ضد بریتانیایی ها!) و این یکی دیگر از حماقت های بزرگ تاریخی بی پایان اعراب در کنار استفاده زا اصل فتوای دینی بود.

   در کنار قرارداد سری که معروف شد با نام شریف – مک ماهون، قراردادهای دیگری نیز امضا گردید که هر کدام ناقض و از بین برنده دیگری بودند!
به دیگر سخن؛ بریتانیا با نقشه همیشگی اش یعنی بازی با قراردادها، توانست طی قراردادهای چهارگانه که همگی متناقض همدیگر بودند از نیرو و انرژی طرف های درگیر به نفع خود بهره برداری نماید. یعنی منطقه خاورمیانه را بدلیل جهل تاریخی و همیشگی ساکنین این منطقه میان کسانی مختلف تقسیم و واگذار نمود! و حتی بر سر شریک اروپایی اش، فرانسه هم کلاه گذاشت!
   ارتش بریتانیا در خاورمیانه به کمک افسران اطلاعاتی مثل سرهنگ اطلاعات توماس لورنس (لورنس عربستان / افسر MI6 / نک: مصاحبه سر مارتین گیلبرت، مورخ یهودی انگلیسی تبار با روزنامه جروزالم پست) قبائل عرب منطقه را علیه عثمانی‌ها به کار گرفت و در نهایت به اضمحلال عثمانی ها منجر شد.

   از طرفی، هنوز مُرکب قرارداد شریف حسین – مک ماهون خشک نشده بود و هنوز اعراب خود را متحد انگلستان می‌دانستند که دولت انگلستان برای تعیین مناطق نفوذ خود در فردای پیروزی، در سرزمینهای تابع عثمانی با دولت فرانسه هم وارد مذاکره سری شد و سرانجام به موجب قرارداد سایکس – پیکو، مناطق وسیعی از سوریه، لبنان، جنوب آناتولی و موصل به فرانسه (BLUE ZONE منطقه آبی)، و از جنوب سوریه تا عراق (شامل بغداد و بصره) و فلسطین شمالی (شمال بنادر حیفا و عکا) به بریتانیا تعلق گرفت (RED ZONE منطقه قرمز) (بدین گونه زمینه برای تشکیل اسرائیل در سالهای بعد هم ناخواسته فراهم شد). یک منطقه تحت نفوذ فرانسه (A ZONE) و نیز منطقه ای برای تحت نفوذ بریتانیا (B ZONE) و منطقه ای هم بعنوان منطقه بین المللی (منطقه زرد یا خاکستری یا قهوه ای) تعیین شد. حجاز نیز بعدها به شریف حسین که خود، تحت حمایت انگلستان بود (به بهانه عدم بلوغ سیاسی!) سپرده شد. در واقع اعراب نادان با نیروی خود علیه امپراطوری عثمانی شوریدند و خود نیز هرگز دارای خلافت بزرگی نشده اند و با حقارت عدم بلوغ و رشد سیاسی تنها به حکومت تحت الحمایه بر مناطق حجاز محدود گردیدند. درواقع وعده ای که بریتانیا به اعراب در دهه ۱۹۱۰ داده بود را عملاً با یک قراداد دیگر نادیده گرفت و زیر پا گذاشت.

   قبل از همه اینها، به موجب قرارداد ۱۹۰۷ کشور ایران نیز میان روسیه و انگلستان تقسیم شده بود و شمال تحت نفوذ روس ها و جنوب تحت نفوذ بریتانیا قرار گرفت! اما طی قرارداد سایکس – پیکو، مناطق مرکزی و نفت خیز ایران نیز موازنه شده بود و روسیه تزاری بعدها پذیرفت که انگلستان فراتر از محدوده قرارداد ۱۹۰۷، کنترل مناطق مرکزی ایران و حوزه‌های نفت خیز خوزستان و بین‌النهرین را هم در دست بگیرد و روسیه تنها به چیرگی بر تنگه های بسفر و داردانل بسنده نمود. (بعدها که انگلیسی ها در موصل نفت یافتند، کلاه دیگری را سر فرانسوی ها گذاشتند و خط منطقه نفوذ خود را بالاتر بردند و موصل را تحت نفوذ منطقه قرمز خودشان در آوردند.)

   معاهده سایکس – پیکو خود بخشی اجرایی از معاهده پترزبورگ بود که در مارس ۱۹۱۵ میان بریتانیا و روسیه تزاری منعقد شده بود (که بنا بر آن قرارداد، پس از جنگ و پایان کار عثمانی، قسطنطنیه و نواحی متصل به آن و تنگه بسفر به روسیه منضم شود و برای اتصال دریای سیاه به مدیترانه، روسیه کنترل تنگه داردانل و شبه جزیره گالیپولی و چناق قلعه را در دست داشته باشد و مناطق ارمنی نشین آناتولی نیز درحوزه نفوذ روسیه باقی بماند تا این کشور بدین ترتیب به آرزوی دیرینه خود برای کنترل تنگه ها برسد. بریتانیا هم فراتر از محدوده قرارداد ۱۹۰۷، کنترل مناطق مرکزی ایران و حوزه های نفت خیز خوزستان و بین النهرین را در دست بگیرد.)

   یک نسخه از قرارداد سایکس پیکو را برای تزار روسیه فرستادند. روسیه تزاری قبل از اینکه به سهم خود برسد سقوط کرد و بعدها انقلابیون روسیه داخل میز تزار یک نسخه از آن را یافتند و لنین و تروتسکی متن کامل آنرا در ۲۳ نوامبر ۱۹۱۷ در روزنامه‌های ایزوستیا و پراودا منتشر کردند و سه روز بعد هم روزنامه منچستر گاردین بازتکثیر نمود. اما پرسش بزرگ اینجا این است که آیا اعراب نادان هرگز درس گرفتند؟! امروز چه؟!!

   نکته ای که بر حماقت تاریخی اعراب صحه می گذارد (و امیدوارم خوانندگان بنده را به تعصب محکوم نکنند) این است که وقتی ارتش عربی – انگلیسی بر ارتش عثمانی ها چیره شدند و در سپتامبر ۱۹۱۸ وارد دمشق شدند، ژنرال ارتش انگلیسی ادموند آلنبی Allenby بر سر صلاح الدین ایوبی (فاتح جنگهای صلیبی) حاضر میشود و پاهایش را بر روی قبر میکوبد و میگوید: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید! ای صلاح الدین ما فرزندان صلیب که از قدس فراری داده بودی به منطقه برگشتیم، فرزندان و وارثان تو کجایند؟» این رویداد جلوی چشم فیصل (فرمانده لژیون عربی ، فرزند شریف حسین) انجام شد. اما آیا سواد فیصل می رسید که این انگلیسی اساساً چه می گوید و این قبر کیست و جنگ صلیبی اصلاً چه بوده و …؟!!!!!
(سال بعد ژنرال گوروی فرانسوی وارد دمشق شد و بر سر قبر صلاح الدین ایوبی فاتح جنگهای صلیبی رفت و بر آن پای کوبید و گفت: صلاح‌الدین ما بازگشتیم!! ناپلئون نیز وقتی در سال ۱۷۹۹سوریه را اشغال می کند بر سر قبر صلاح الدین رفته خطاب به صلاح الدین گفت: «صلاح الدین ما با بالاخره پیروز شدیم.» ژنرال موشه دایان وزیر جنگ اسرائیل نیز در پایان جنگ شش روزه ۱۹۶۷ و شکست اعراب در اورشلیم گفت که جنگهای صلیبی هم اکنون پایان یافت. جورج بوش پسر نیز در جریان حمله به افغانستان صراحتاً به ادامه جنگهای صلیبی اشاره کرد!)

   در بالا گفتم قراردادهای چهارگانه. دیگری کدام بود؟
در نوامبر ۱۹۱۷ آرتور جیمز بالفور (وزیر خارجه بریتانیا) در نامه ای به لرد روتشیلد (عضو مجلس عوام بریتانیا و از ثروتمندن یهودی) حمایت و موضع مثبت خود را برای تأسیس یک کشور یهودی یا ایجاد خانه ملی برای یهودیان در منطقه ای که به عنوان فلسطین شناخته می شد اعلام کرد که بعدها به وعده یا بیانیه بالفور (Balfour Declaration) نامور شد. حدود یک ماه پس از صدور اعلامیة بالفور، بیت المقدس به اشغال نیروهای انگلیس تحت فرمان ژنرال آلنبی درآمد. بعد از پایان جنگ بزرگ، در شرائط بی اندازه پیچیده خاورمیانه و اوج گیری ناسیونالیزم، بسیاری از یهودیان در کشورهای دیگر وعده بالفور را جدی تر از آنچه که بود گرفتند و به فلسطین مهاجرت کردند. در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم، تعداد یهودیان ساکن در فلسطین از ۷۰ هزار نفر به ۴۵۰ هزار نفر رسیدند و نهایتاً در ۱۹۴۸ تشکیل دولت اسرائیل اعلام گردید و چه دشمن اسرائیل باشیم یا بی تفاوت یا به درجات مختلف (تا اندازه ای چون من!) دوستدار فرهنگ عبری و حتی اسرائیل باشیم یا نه، این مساله سرآغاز کشاکشهای اعراب و صهونیستها و بحرانی لاینحل در خاورمیانه گردید.

   اما بریتانیایی های زرنگ چرا به یهود چنین وعده ای دادند؟
در کنار این پرسش، یک پرسش دیگری مطرح می کنیم برای ورود به بحث: اصولاً پانصد سال از تأسیس عثمانی می گذشت؛ چرا در این همه سال قضیه کشتار ارامنه در مرزهای شرقی رخ نداده است و در خلال جنگ جهانی اول این رویداد را داشته ایم؟

   شاید جالب باشد برای خوانندگان که نخستین وعده تشکیل دولت یهود را ناصرالدین شاه به مجمع (آژانس) یهود داده بود و آنها را محق برای تشکیل یک کشور یهودی و رها شدن از سرگردانی دائم و زندگی کولی وار و تبعید مادام از این کشور به آن کشور شد اما هرگز به آنها چنین سرزمینی را برای تشکیل دولتی یهود نداد و آنها را به متصرفات و سرزمین های عثمانی ارجاع داد. دونمه ها (تازه مسلمان شده های از دین یهود) در ظاهر نسبت به رعایت اعمال اسلام وسواس نشان می دادند و بویژه مناسکی که در ملا عام انجام می شد مانند قربانی کردن یا روزه گرفتن را فراموش نمی کردند اما در باطن هیچ گاه اعتقادی به اسلام نداشتند حتی با مسلمان ازدواج هم نمی کردند. از این به بعد ما افرادی چون اسحاق پاشا، انور پاشا و طلعت پاشا… رو در رأس ارتش ینی چری داریم و این یهودیان بخاطر کینه ای که همواره از مسیحیان داشتند و دارند (نقل مضمون به آیه ای از انجیل که می گوید خون مسیح تا ابد دامن یهود را گرفته است و همین آیه در داخل کلیسای اصلی فرانسه نصب شده است و همیشه مورد اعتراض اسرائیل بوده) شروع به تحریک برای کشتار وسیع ارامنه کرده اند.
تکین آلپ (با نام اصلی موشه کوهن و از یهودیان اهل سزر بود) از یهودیان به ظاهر مسلمان شده ای بود که دم از اتحاد ترکان و نابودی سایرین می زد و عنصری به شدت ضدایرانی بود در طول زندگی خود ایدئولوژی های عثمانی گری، پان تورانیسم و کمالیسم را تئوریزه نمود.

   طلعت پاشا از رهبران پان ترکیست ریشۀ یهودی داشت و فراماسون عضو محفل ویریتاس در سالونیک (در یونان کنونی) بود. طلعت پاشا که حدود یکسال صدر اعظم عثمانی بود و به عنوان نخستین استاد اعظم شورای عالی تشکیلات فراماسونری اسلامبول برگزیده شد. وی با بیرحمی جلاد هزاران هزار تن از ارمنیان ساکن عثمانی می بود. و در ۱۹۲۱ به وسیله یک جوان ارمنی به نام تهلریان که مادرش بوسیله ترکها تکه تکه شده بود کشته شد.

   حتی بسیاری از محققان و حتی به اذعان دایره المعارف یهود (جودائیکا) آتاتورک را (که پدر تورک می خوانندش اصولاً ترک نبوده!) و یهودی الاصل (دونمه ای ازسالونیک) دانسته است. کسی که اندکی از آذری های گول خورده و در جستجوی هویت موهوم او را الگوی خدایگونه خود می دانند و مسئولیت قتل عام دهها هزار تن از کوردان ایرانی نژاد و سرکوب هزارتن از شیعیان ترکیه (علویان) را بر عهده دارد.
بریتانیایی ها با دسیسه سایکس – پیکو اعراب را بر ضد عثمانی شورانیده اند این بار نوبت به دور کردن یهودیان از ارتش عثمانی بود که با ثروت بسیار زیادی را به ارتش عثمانی تزریق کرده بودند و با دادن وعده سرزمینی از دل همین امپراطوری انرژی یهود را به سمت خود جذب میکردند و نهایتا ورق جنگ را به سود خود بر میگرداندند.

 

قرارداد سایکس پیکو

قرارداد سایکس پیکو

 امروز یکصد سال پس از آن قرارداد باز هم طرح تجزیه خاورمیانه و حکومت سیاسی عرب ها به کشورهای کوچک تر و ذره ای تر با شدت دنبال می شود. کشورهایی که بر اساس فرقه ای و مذهبی روی کار می آیند. و با خاموش سازی و به محاق بردن خیزش های عدالت خواهانه مووسوم به بهار عربی و اختراع پدیده ای بنام داعش، کشوری برای مسیحیان، شیعیان، علویان، سنی ها و کردها تشکیل شود یعنی کشورهایی ذره ای با ملاک قومیت، نژاد، زبان، و بویژه فرقه گرایی های مذهبی (بنا به تصویب توصیه و پروژه دکتر برنارد لوئیس در سال ۱۹۸۳ در جلسه محرمانه کنگره آمریکا در ارتباط با ایجاد خاورمیانه ای دارای کشورهای محدود ولی با غصبه و رنگ و بوی مذهبی جداگانه و درگیر ساختن منطقه به درگیری مذهبی ریشه دار و کارآ) و … درست همانند کشورهای ذره ای و بی ریشه که در جنوب خلیج همیشه فارس ایجاد کردند که در واقع نه کشور، که پمپ بنزین های صنایع غربی هستند.
ریچارد شوفیلد (استاد جغرافیای سیاسی خاورمیانه دانشگاه کینج) در همایشی که چند روز پیش بمناسبت یکصدمین سالگرد قرارداد سایکس – پیکو به میزبانی مرکز پژوهش های خاورمیانه لندن و دانشگاه لندن برگزار گردید، در مورد روند تقسیم مجدد منطقه و مشکلاتی که به عمد در تقسیم بندی های مرزی در منطقه باقی نگه داشته شد و اینکه اسرائیل از یکسو و داعش از سوی دیگر از مهمترین عواملی هستند که منطقه را به سوی تقسیم پیش می‌برند، صحبت کرد.

 

   زامبی های داعش در منطقه از ناکجاآبادشان متولد و اختراع شدند و منطقه را آمال اندیشه های واپسگرا و کنش سیاسی نابخردانه شان کرده اند؛ جنگ بی پایان سوریه با شرکت صدها گروه و جماعت ادامه دارد و بیچاره آیندگان برای درک و تحلیل آن به الگوریتم های پیشرفته علم کامپیوتر نیاز دارند و بنا به طرح برنارد لوئیس باید به چهار کشور تقسیم گردند؛ عدم وحدت سیاسی عراق همراه با مذاهب سه گانه و گروههای فرقه ای و نژادی قومیتی مختلف و تقریباً جدا شده از هم حتی روی کاغذ و در عمل؛ کوردها در ذوق آرزوی دیرینه شان برای داشتن دولتی مستقل همه تلاش شان را می کنند اما هیچ برنامه و دورنمایی برای فردای پس از استقلال کامل ندارند؛ در بحرین هنوز آتش ها در زیر خاکستر پنهان است؛ در ایران خودمان کورسوی توسعه و آزادی هر چند مدت اندکی دیده می شود و بار دیگر با سناریویی به خاموشی می گراید و مردم درگیر روزمرگی شده اند و زندگی خوشتر و نیکوتر را از یاد برده اند؛ یمن ناخواسته تقسیم شد به دو دسته جدایی طلبان و مخالفان جدایی و نیز مخالفان و طرفداران دخالت خارجی عربستان سعودی؛ در لیبی سه دولت و دهها گروه میلیشیا مدعی حکومت هستند؛ رهبران مصر سردرگم هستند و بی برنامه سیاسی؛ بحران رهبری در الجزایر مستولی شده؛ و مراکش و سودان درگیر جدایی طلبی هستند به دولت بربرها یا همان پولیساریو؛ و وضعیت آشتی ناپذیر اعراب و اسرائیلی ها همه و همه حکایت از آن دارد که سایکس پیکویی جدید با فدرالیسم و چینش مرکز زدایی دیگری در راه است و آینده این منطقه همانند هزاره های تاریخی اش با خون نوشته خواهد شد و باز همانند قبل، علت آن را من نه زیاده خواهی دیگران و بیگانگان، که نادانی مردمان این منطقه می دانم که سالهاست تفکر و فلسفه و ادبیات و بینش در مردمان آن یافت نمی شود …

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، آمل

.

نظرات بسته شده اند